سفارش تبلیغ
صبا ویژن



نگاه تا نگاه (3) -






درباره نویسنده
نگاه تا نگاه (3) -
حق جو
بر حصیر دل نشستند آنقدر بیـــگانگان *** تا دگر بر روی آن یک آشنا هم جا نشد *** الهی! عاقبت محمود گردان ...
تماس با نویسنده





آرشیو وبلاگ
شروع
سخنی با دوست
ناله های فراق
علی در قرآن
رهاورد ولایت
مائده ولایت
نگاه تا نگاه
سفر نامه
رضوان
سکوت
شقشقیات
متفرقات




لینک دوستان
حضرت مقتدی (حفظه الله)
موعود
سایت اطلاع رسانی شیعه
سین جیم های اخلاقی
شیعه نیوز
بچه های قلم
مجمع جهانی اهل البیت (ع)
سایت مطالعات شیعه شناسی
دفتر مقام معظم رهبری (حضرت مقتدی)
وبلاگ تحلیلی دکتر محمدصادق غلامی
سایت تخصصی حضرت فاطمه (س)
درگاه پاسخگویی به مسائل دینی
مرکز اطلاع رسانی فلسطین
کتابخانه امام علی(ع)
سایت میثاق (غدیر)
سایت غدیر
سید مرتضی آوینی
قطعه 26 (حسین قدیانی)
مرحوم آیت الله بـهـجـــــت
کاروان فرهنگی منتظران ظهور
حجت الاسلام و المسلمین جاودان
آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی (ره)
مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی-پاونا
از ره بر چه می دانید؟
موسسه تبـیـــان
خون شهدا
حجاب نیوز
شهاب مرادی
جنبش دانشجویی حیا
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
مرکز پاسخگویی به سوالات دینی
قالب ساز مذهبی


عضویت در خبرنامه
 

لوگوی وبلاگ
نگاه تا نگاه (3) -



آمار بازدید
بازدیدهای امروز: 26  بازدید

بازدیدهای دیروز:29  بازدید

مجموع بازدیدها: 223565  بازدید
 RSS 

   

هو الجمیل

 

خدایا به تو پناه می‌برم که ظاهر من دربرابر دیده‌ها نیکو، و درونم در آنچه که از تو پنهان می‌دارم زشت باشد، و بخواهم با اعمال و رفتاری که تو از آن آگاهی، توجه مردم را به خود جلب نمایم و چهره ظاهرم را زیبا نشان داده با اعمال نادرستی که درونم را زشت کرده به سوی تو آیم، تا به بندگان نزدیک و از خشنودی تو دور گردم. 

                                                                                                                                                  (حکمت 276 -  نهج البلاغه)

گل عفاف

هیچ باغبانی را سرزنش نمیکنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است، چون باغ بی دیوار، ازآسیب مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمیماند. هیچ کس هم با نام «آزادی» دیوار خانه خود را بر نمیدارد و شبها درِ حیاطش را باز نمیگذارد، چون خطر رخنه دزد جدی است. هیچ صاحب گنج و گوهری هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذران نمیگذارد تا بدرخشد، جلوه کند و چشم و دل برباید، چون خود جواهر ربوده میشود. هر چیز که قیمـــتی تر باشد، در صد مراقبت از آن بالاتر میرود. هر چه که نفیس تر باشد، بیم ربودن و غارت بیشتر است و مواظبت، لازمتر.  اگر درِ شیشة عطر را باز بگذاری، عطرش می پرد. اگر رشته مرواریدت را در کمد و صندوق نگذاری و در آن را نبندی، گم میشود. اگر در مقابل پنجرة خانه ات، توری نزنی، از نیش پشه ها و مزاحمت مگسها در امان نخواهی بود.

وقتی راه ورود پشه ها را میبندی، خود را «مصون» ساخته ای، نه «محدود» و زندانی. وقتی درِ خانه را میبندی، یا پشت پنجره اتاقت پرده می آویزی، خانه خود را از ورود بیگانه و نگاه های مزاحم در پناه قرار داده ای، نه که خود را در قید و بند و حصار افکنده باشی.

اگر برای ایمنی از خطرها و آسودگی از مزاحمان، خود را بپوشانی، نه کسی ایراد میگیرد، و نه اگر هم ایراد بگیرد، اعتنا می کنی، چرا که سخنش را بی منطق و ناآگاهانه میدانی و می بینی. اینکه میگویند : «دل باید پاک باشد»، بهانه ای برای گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخه «لا قیدی»، وگر نه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد. ظاهر، آینة بطن است و ... «از کوزه همان تراود که در اوست».

زن بخاطر ارزش و کرامتی که دارد، باید محفوظ بماند و خود را حراج نکند و در بازار سوداگران شهوت، خود را به بهای چند نامه و نگاه و لبخند نفروشد. زن بخاطر لطافتی که دارد، نباید در دستهای خشن کامجویان دیو سیرت، که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چیدند، او را دور اندازند، یا زیر پایشان له کنند. زن بخاطر عصمتی که دارد و میراث دار پاکی مریم است، نباید بازیچة هوس و آلودة به ویروس گناه گردد.

گوهر عفاف و پاکی، کم ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست. دزدان ایمان و غارتگران شرف نیز فراوانند. سادگی و خامی است که کسی خود را در معرض دید و تماشای نگاه های مسموم و چشم های ناپاک قرار دهد و به دلبری و جلوه گری بپردازد و خیال کند بیمار دلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نمی اندازد و از زهر نگاه ها و نیش پشه های شهوت در امان میماند!

بعضی از «نگاه» ها ویروس «گناه» منتشر میکند، و بعضی از چهره ها حشره مزاحمت جمع میکند.

خراب کردن همة دیوارها و برداشتن همة پرده ها و بازگذاشتن همة پنجره ها، نشانة تیره اندیشی است، نه روشنفکری! علامت جاهلیت است نه تمدن!  می گویی نه؟ به طومار کسانی نگاه کن که پس از رسوایی و بی آبرویی، با دو دست پشیمانی بر سر غفلت خویش میزنند و بر جهالت خود لعنت می فرستند.

کسی که از «جماعت رسوا» نگریزد، «رسوای جماعت» می شود! آنکه ایمان را به لقمه ای نان می فروشد، آنکه یوسف زیبایی را با چند  سکه قلب عوض میکند، آنکه «کودک عفاف» را جلوی صدها گرگ گرسنه میبرد و به تماشا میگذارد، روزی هم «پشت دیوار ندامت» اشک حسرت بر دامن پشیمانی خواهد ریخت، در آخرت هم به آتش بی پروایی خود خواهد سوخت.

از اول که جامة عفاف سفید و شفاف است، نباید گذاشت چرکابه گناه بر آن بپاشد. از اول باید مواظب بود این کاسه چینی نشکند و این جام بلورین ترک بر ندارد. از اول نباید به پای بیگانه، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد، که بوته های نورس عصمت را لگدمال کند.

ولی ... گریه بی حاصل است و بی ثمر، وقتی که شاخه شکست و گل چیده شد!!         

                                                                                               با تصرف از کتاب : نگاه تا نگاه (جواد محدثی)

**

غم مخور ایام هجران رو به پایان میـرود           این خماری از سر ما می گساران میرود

 وعده دیدار نزدیک است یاران مژده باد             روز وصلش میرسد ایام هجران می رود

آمیـــــن!

 

1. خوب یه دوست گرانقدر فرموده بودند که: «شما وظیفه دارین موثر باشین» !!! ... شاید حق با ایشون باشه ... ولی ... ولی این تاثیر گذاری از کسی بر میاد که خودش تاثیر گرفته باشه ...یعنی برق سه فاز گرفته باشدش ...

2. عجیبه «باب الحسین» به حروف ابجد میشه 134 ... عباس هم میشه 134 ...

 

***

 

و من ا.. التوفیق   

یا علی مددی



نویسنده » حق جو » ساعت 12:28 عصر روز شنبه 86 بهمن 6

 
لیست کل یادداشت های وبلاگ